خدایا:عقیده مرا از دست عقده ام  مصون بدار

خدایا:به من قدرت تحمل عقیده مخالف ارزانی بدار

چهارشنبه بیست و هفتم 6 1387

تو می دانی که من هرگز به خود نیندیشیده ام.تو می دانی وهمه می دانند که من

حیاتم.هوایم همه خواستهایم به خاطر تو.وازادی توبوده است.تو می دانی و همه

می دانند که به خاطر سود خود گامی بر نداشته ام.از ترس خلافت تشیعم را از

یاد نبرده ام.

تو می دانی وهمه می دانند که نه ترسویم نه سودجو!تو می دانی وهمه می دانند

که من سراپایم مملو از عشق به تو ازادی تو وسلامت تو بوده است وهست و

خواهد بود

تو می دانی وهمه می دانند که دلم غرق دوست داشتن تو وایمان داشتن به تو

است.تو می دانی وهمه می دانند که من خود را فدای تو کرده ام و فدای تو

می کنم که ایمانم تویی و عشقم تویی وامیدم تویی و معنی حیاتم تویی وجز تو

زندگی برایم رنگ وبویی ندارد طعمی ندارد

تو می دانی و همه می دانند که زندگی از تحمل لبخندی بر لبان من

از اوردن برق امیدی در نگاه من از برانگیختن موج شعفی در دل من عاجز

است

تو می دانی و همه می دانند که شکنجه دیدن به خاطر تو زندان کشیدن برای تو

و رنج بردن به پای تو تنها لذت بزرگ زنگی من است

از شادی تو است که من در دل می خندم از امید رهایی

توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد و از خوشبختی تو

است که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس می کنم.

نمی توانم خوب حرف بزنم نبروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و

جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام دریاب!دریاب!

يکشنبه بیست و چهارم 6 1387
X